گروه سیاسی فاطر نیوز؛ در میان نظریه پردازان عصر پهلوی احسان نراقی چهرهای آشناست. وی از معدود افرادی محسوب میشود که بهرغم برخی انتقاداتش از روش سیاسی حاکم بر دورهٔ پهلوی، هرگز با حاکمیت وقت از در مخالفت وارد نشد و تا واپسین ماههای حضور شاه در ایران، چندین بار با او ملاقات کرد و شاید به نوعی امیدوار بود تا توصیههای او کورسویی برای نجات کشتی طوفانزدهٔ در حال احتضار رژیم پهلوی باشد. نراقی در آثارش مدعی شده است که رژیم پهلوی قابلیت لازم برای اصلاحپذیری را داشت؛ ولی تلاش لازم برای بهرهگیری از این پتانسیل صورت نگرفت. نراقی دلیلی برای این ادعای خود ارائه نمیکند. احسان نراقی تا واپسین روزهای حیات نظام شاهنشاهی از آسیبشناسان و نظریهپردازان جدی رژیم باقی ماند و هیچ گاه شاه و رژیم او را از توصیهها و چارهسازیهای راهبردی خود محروم نساخت.
وی به گفته خویش در سال آخر حیات رژیم پهلوی هشت مرتبه با شاه دیدار و گفتگو میکند. در قسمت اول کتاب از کاخ شاه تا زندان اوین دلیل ملاقاتها و گفتگوهای خود با شاه را سعی در مجاب ساختن شاه دربارهٔ اقدام به پارهای اصلاحات و گردن نهادن به قانون اساسی میداند و در ضمن آن به گوشزد نمودن نقاط ضعف رژیم در زمینههای عدم شناخت صحیح جامعه و نیروهای تشکیلدهندهٔ آن به ویژه قدرت و نفوذ روحانیت، ترویج فرنگیمآبی، فقدان فضای باز سیاسی، دادن امتیازهای گوناگون به غربیها، حیف و میل بیتالمال در اموری همچون جشنهای دو هزار و پانصد ساله، گسترش فساد و رشوهخواری در اطرافیان شاه و بنیاد پهلوی و… میداند.
نراقی به عنوان یک تحلیلگر وابسته به خاندان طاغوت در ملاقاتهای مکرر با شاه مخلوع، معتقد بود، شاه با ارائهٔ یک فلسفه سیاسی نوین میتواند به حکومت خود ادامه دهد.
وی همچنین ارتباط بسیار گرم و صمیمی با علی امینی داشت و دیدارهای بسیاری با وی داشت و گاه این دیدارها به صورت مستمر و مداوم صورت میگرفت که در طی آن به اظهار نظر در مورد مسائل کشور و مشکلات داخلی پرداخته میشد.
- خسرو معتضد کارشناس مسائل تاریخی که خود را به عنوان یکی از دوستان و ارادتمندان احسان نراقی معرفی می کند در گفتگو با فاطر نیوز تلاش دارد برخی از شبهات درباره شخصیت این چهره نزدیک به خاندان پهلوی را بازگو نماید
آنچه در پی می آید حاصل گفتگو خبرنگار سیاسی فاطر نیوز با خسرو معتضد یه مناسبت چهلمین روزدرگذشت احسان نراقیمنتشر شده است.
احسان نراقی انسان محترمی بود و دارای خانواده ای روحانی و همچنین احسان نراقی استاد بنده بود.
پدر احسان نراقی؛ حسن نراقی کتابی درباره تاریخ مشروطیت نوشته بود و یکی از عموهایش به دست نایب حسین کاشی بالای مناره مسجد کشته شد و کشتند.
تحصیلات را در سطح خوبی گذراند و من بوسیله دوست و استاد خود آقای امانی با احسان نراقی آشنا شدم و نراقی روشنفکری بود که می خواست در نظام شاه رفرم هایی را ایجاد کند که معمولا درباریان شاه زیر بار نمی رفتند.
جاسوسی کردن نراقی برای غرب را قبول ندارم و وی آدمی بود که در رشته خود(جامعه شناسی) صاحب نظر بود و او از شاگرد دکتر غلامحسین صدیقی به حساب می آمد.
نراقی در رشته جمعیت شناسی و جامعه شناسی ایران کار های زیادی انجام داد، او موسس جامعه شناسی دانشگاه تهران بود و خواستار وارد شدن طیف جدیدی از جامعه شناسان به سیاست بود.
***مجلس عزاداری توده ای ها برای استالین در تهران
او نمی خواست چپ های تندور مسکو به قدرت رسند، خود نراقی در جوانی از چپ ها تندرو بوده است اما مانند “روژه گارودی” تغییر ایدو لوژی داد و کم کم به سوی ملایمت حرکت کرد و به نوعی به عنوان یک سوسیال دموکرات معرفی شد.
نراقی در جوانی مثل جوانان آن زمان که در اروپا تحصیل می کردند تفکرات چپ داشت، “از شهریور ۲۰ به بعد به خاطر اختناق و فشار و عدم اهمیت رژیم وقت به جوانان، دیدگاه کمونیست در میان جوانان جلوه پیدا کرد و شما دست رو هرکس بگذارید سابقه توده ای داشته است، توده ای ها وقتی استالین مرد در میدان (فوزیه سابق) گریه و زاری کردند و عده زیادیشان غش کردند و یکی از بازیگران زن آن زمان غش کرد و سرکه زیر دهانش قرار دادند و همه این کارها به خاطر استالین پدر به اصطلاح محبوب خلق ها و آن موقع این جاذبه وجود داشت.”
احسان نراقی قدم به قدم پخته تر شد و او زمانی موسس جامعه شناسی دانشگاه تهران بود و نشریات مقبولی را ارائه می داد، او شاگردان با سوادی نظیر حسن حبیبی را تربیت کرد.
نراقی برای شاگردانش بورس می گرفت و سعی می کرد شاگردانش را از زیر تیغ ساواک نجات دهد.
یکی از مسائلی که به احسان نراقی کمک می کرد وجود سرلشکر پاکروان بود که در فرانسه تحصیلات خود را گذرانده بود و با قشر امثال شاپور بختیار و نصیری تفاوت داشت و زمانی که رئیس ساواک شد به خشونت و شکنجه اعتقادی نداشت.
پاکروان مدت زمان کوتاهی که بعد از بختیار (۱۳۳۹-۱۳۴۳) تا ترور حسنعلی منصور، این نظر را داشت که باید افسران خشن را بیرون کند و به جای آن ها کسانی نظیر کارکنان” ام آی سیکس” و سازمان “سیا” (زیراکه در این دو ارگان تعداد دانشگاهی ها بیشتر از افسران است) را در ساواک استخدام نماید.
بنده عامل بیگانه بودن نراقی را رد می کنم؛ نظام شاه نظامی بود که همه را به دید سوء ظن نگاه می کرد، مثلآ اسناد منتشره ساواک نشان می دهد که تمام رجال مملکت مثل داماد سابق شاه (جم) ، شریف امامی و اقبال تحت کنترل این نهاد امنیتی بودند و پهلوی دوم این سو ظن را به تبعیت از پدرش به ارث برده بود تا به کسی اعتماد نکند.
نراقی می خواست نقش روژه گارودی در ایران را بازی کند و او به دلیل اینکه خیانت کمونیست ها را دیده بود از این طیف نفرت داشت.
***ماجرای شکایت منافقین از احسان نراقی
در آخرین سفری که احسان نراقی به پاریس داشته است گروهک مجاهدین خلق رفتند به دادگاه پاریس شکایت کرده اند که این اقا زمانی که در اوین حبس بوده است روحیه زندانیان را تضعیف می کرده است.
نراقی در زندان به باقیمانده منافقین می گفته است که اینقدر اقدامات غیر قانونی ندهید و ملایم تر برخورد کنید تا اعدام نشوید و این ها اظهار می کردند که نراقی عامل حکومت بوده است اما به این ها باید گفت که اگر عامل حکومت بوده پس یکسال و نیم در زندان اوین چه می کرده است؟ و دادگاه پاریس نراقی را تبرئه کرده است و گفته که حرف های مجاهدین “مزخرفه”
***سوءظن ساواک علیه احسان نراقی
نراقی در زمان شاه برای نوشتن کتاب هایش مورد سوء ظن ساواک قرار گرفت و زمانی هم که پاکروان رفت و ساواک به نراقی می گفت: چرا با دانشجویانی که به منطقه سیل زده تهران رفته اند و آن جا شعار “زنده باد مصدق” ارتباط می گیرد.
او می خواست التیامی بین یک رژیم قلدر، زورگو و بی سواد( که مردم را داخل آدم حساب نمی کرد) و قشر دانشجو بر قرار کند ولی احسان نراقی در این زمینه به موفقیت نرسید.
بعد از پاکروان نصیری سرکار آمد و او آدم عوضی و کم سوادی بود و یکی از معاونانش در آمریکا کتابی نوشته است که نصیری به نام “نام نعمت گچه” معروف بود.
آقای کیا که رئیس اداره دوم بود اظهار داشت که نصیری هیچ گونه سوادی نداشت و مغزش پوک بود.
*** دیدگاه احسان نراقی درباره خاندان پهلوی
احسان نراقی به خاندان پهلوی بدبین بود و به دلیل اینکه با فرح دیبا نسبت خانوادگی داشت به دربار می رفت؛ در گزارش های که از ساواک منتشر شده از قول شاه این گونه بیان می کنند که وی همواره اعتراض داشته که چرا احسان نراقی به دربار رفت و امد دارد او یک بار در یک مراسم رسمی گفته است که “این توده ای در دانشگاه چه می کند” و شاه امثال نراقی را نمی پذیرفت، او به دانشور، علم و امیر متقی که برایش قوادی می کردند علاقه داشت.
خاندان پهلوی به موقع احتیاج خود همه کس حتی نراقی را اظهار می کردند ولی به خاطر این که پهلوی در آن زمان بی نیاز بود نراقی را توده ای می خواند.
احسان نراقی می خواست حکومت پهلوی باقی بماند و معتقد بود امام خمینی یک رهبر دینی است و باید به او احترام گذاشت.
احسان نراقی علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت نمی کرد.
جمهوری اسلامی یک سیر طبیعی تاریخ است زیرا که شاه حرف گوش نمی داد و خود یک حزب تشکیل می داد و خود رهبر حزب سیاسی می شد و افراد فاسد را در این حزب قرار می داد.
به قول علی اکبر سیاسی می گفت: شاه “آی کیو اش” پایین است؛ شاه جز خودش کس دیگر را نمی دید.
***نراقی با وقوع انقلاب مخالف بود
عده ای هستند که اظهار می کنند به انقلاب معتقد نیستند و به اصلاحات معتقدیم که نراقی از این دست ادم ها بود.
نراقی در زندان عاقلانه رفتار کرد و نراقی آدمی است که با ایجاد انقلاب مخالف بود و به رفرم گرایش بیشتری داشت.
نراقی معتقد بود که چرا با امام خمینی بد رفتار کردید بالاخره امام خمینی مجتهد بود و همه این ها را به شاه گفت و شاه گوشش بدهکار نبود و می گفت آنچه برای من مهم است آمریکا است.
“نراقی انسانی بود که به کمونیست و زور معتقد نبود و شاید اگر همه صفاتش خوب نبود ولی آدم خوش نیتی بود.”
نراقی به احترام به علما تاکید داشت. او معتقد بود که بی احترامی کردن شاه به علما در آخر سبب ایجاد انقلاب اسلامی گردید.